چکیده این تحقیق به بررسی عوامل موثر در سازگاری زناشویی به عنوان یک ویژگی شخصیتی می پردازد شاید بتوان با اندکی احتیاط رابطه بین پژوهش های روانی – اجتماعی را با بعضی از مشکلاتی که جامعه خاص و معاصر ما در برگرفته اند روشن ساخت شاید بتوان گفت که یکی از بهترین موقعیت هایی که می توان از سازگاری سخن گفت زمانی باشد که از سلامت روانی و بهداشت روان
قیمت فایل فقط 4,900 تومان
بررسی رابطه بین عوامل مختلف(شغلی ، نوع ازدواج ، تعداد فرزندان )با سازگاری زناشویی دانشجویان متأهل
چکیده
این تحقیق به بررسی عوامل موثر در سازگاری زناشویی به عنوان یک ویژگی شخصیتی می پردازد شاید بتوان با اندکی احتیاط رابطه بین پژوهش های روانی – اجتماعی را با بعضی از مشکلاتی که جامعه خاص و معاصر ما در برگرفته اند روشن ساخت . شاید بتوان گفت که یکی از بهترین موقعیت هایی که می توان از سازگاری سخن گفت زمانی باشد که از سلامت روانی و بهداشت روانی گفتگو می شود سلامت روانی رابطه تنگاتنگ و نزدیکی بسیار با سازگاری دارد . ( اسلامی نسب ، 1373 )
هدف کلی این تحقیق بررسی رابطه بین عوامل مختلف با سازگاری زناشویی دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد قوچان می باشد .
نمونه هایی از فرضیه پژوهش عبارتند از :
1- بین مردان و زنان از نظر سازگاری زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .
2- بین افرادی که ازدواج فامیلی دارند و افرادی که ازدواج غیر فامیلی دارند از نظر سازگاری زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .
جامعه آماری و روش نمونه گیری :
جامعه آماری در این پژوهش دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد واحد قوچان می باشد .
در این پژوهش ، نمونه گیری از کل جامع مورد نظر صورت گرفت که 100 نفر را با استفاده از نمونه برداری تصادفی ساده انتخاب کردیم . قابل ذکر است که از این 100 نفر ، 70 نفر زن و 30 نفر مرد انتخاب شدند .
در این نوع نمونه گیری ، نشانه ها یا واحد های مورد مطالعه برای گروه نمونه به گونه ای انتخاب می شود که همه آنها فرصت برابری در انتخاب شدن دارد و هر انتخاب نیز از انتخاب دیگر مستقل می باشد .
کلیات
مقدمه
نهاد خانواده یکی از نهاد های مهم اجتماعی است که با ازدواج آغاز می شود . بنابراین ، ازدواج از آن جا که مراسم آغازین این نهاد مهم اجتماعی است اهمیت بنیادین و پایه ای دارد . سنگ بنای نهاد خانواده در ازدواج گذاشته می شود و ما از دیرباز معتقد بوده ایم که :
خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
ما در انتخاب خانواده ای که در آن به دنیا آمده ایم هیچ گونه اختیاری نداشته ایم ، اما معمار خانواده آتی خود خواهیم بود . هر چند ازدواج همه امر خانواده نیست اما خشت اول و سنگ بنای خانواده است . بنابراین یکی از مهم ترین مسایل در نهاد خانواده ، ازدواج و مسایل پیرامون آن است . ازدواج یک نقطه ی عطف در زندگی انسان است و یکی از مهم ترین تصمیمات طول زندگی فرد است . با ازدواج خانواده تشکیل می شود و نظام خویشاوندی شکل می گیرد و نسل بقا می یابد .( زابو ، به نقل از صادقی،1384 ).
ازدواج، فرایندی است از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود برپا داشته اند . ازدواج دارای ابعاد اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و بین فردی است . ( کمیته خانواده استرالیا ، به نقل از صادقی ، 1384 ) .
یکی از مسائل مهمی که درباره ازدواج و انتخاب همسر باید بررسی شود « زمان » آن است . اگر بخواهیم بدون توجه به عوامل و موانع اجتماعی و بدون توجه به آداب و رسوم و تشریفات سلیقه ای گوناگون ، مسأله را بررسی کنیم که باید بگوییم : جواب این سؤال که در چه زمانی ازدواج کنیم ؟ در درون فطرت و سرشت انسان نهفته است و نیازی به جواب و استدلال علمی و فلسفی ندارد و بدون توجه به موانع تشریفات و عادات و رسوم و سلیقه ها جواب می دهند . پاسخ صحیح را دریافت نماییم . ( مظاهری ، 1374 )
این تحقیق، به بررسی عوامل مؤثر در سازگاری زناشویی به عنوان یک ویژگی شخصیتی می پردازد شاید بتوان با اندکی احتیاط رابطه بین پژوهش های روانی ـ اجتماعی را با بعضی از مشکلاتی که جامعه حاضر و معاصر ما در برگرفته اند روشن ساخت .
شاید بتوان گفت که یکی از بهترین موقعیت هایی که می توان از سازگاری سخن گفت زمانی باشد که از سلامت روانی و بهداشت روانی گفتگو می شود سلامت روانی رابطه تنگاتنگ و نزدیکی بسیار با سازگاری دارد . ( اسلامی نسب ، 1373 ) .
اساساً هر جا که بشود از سازگاری مطلوب و آرمانی سخن گفت همان جا باید سراغ سلامت روان را گرفت. در گذشته های دور بیماران روانی را از آن رو که رفتاری متفاوت از سایر مردم داشته اند به طرق مختلف طرد می کردند . ( اسلامی نسب ، 1373 )
حاصل کلام آنکه این افراد از آن رو مطرود بودند که در اجتماع روش سازگارانه ای نداشتند و رفتار نامعقول و نامقبول اجتماعی از خود بروز دادند . پس باید بتوان مفهوم سلامت ، بیماری روانی و حدود و ثغور آنها را معین کرد . افراد اجتماع وقتی با مفاهیم اولیه بهداشت روانی آشنایی ندارند چگونه می توانند روشهای سازگاری را بیابند و کما اینکه هر چه دانش افراد در مورد بهداشت روان کمتر باشد احتمال اینکه بیماری و نگرانی را در خود عادی قلمداد کنند و به اصطلاح با آن سازش کنند بسیار است .
( اسلامی نسب ، 1373 )
بیان مسئله
خانواده با ازدواج دو نفر شروع می شود و به تدریج با تولد فرزندان گسترش می یابد ؛ بنابراین ، اساس کارکردهای خانواده با نحوه ی سازگاری زوج ها شکل می گیرد . سازگاری زوج ها نه تنها بر میزان رضایتمندی و احساس خوشبختی برای رشد فرزندان به وجود می آید با توجه به اهمیت سازگاری زناشویی و تعادل خانواده و جامعه بشر از دیر باز با این سؤال مواجه بوده است .
انسان ها می توانند تصمیم بگیرند با چه کسی ، چه موقع ازدواج کنند و بنابراین پدیده ازدواج در زندگی انسان نقش اصلی ایفا می کند . از جمله مسائل مهمی که از زمان های دور تا کنون همواره مورد توجه کامل انسان بوده است عوامل مؤثر در سازگاری زناشویی است . زیرا این عوامل هر رفتاری را به گونه ای دستخوش تغییر می کند . دانشمندان زیادی در این رابطه اندیشیده اند و اثرات جایگاه آن را در نظام طبیعی انسان جستجو کرده اند . ( براهنی ، 1369 )
انسان موجودی اجتماعی است و بدین سبب ، علاوه بر ارضای نیازهای اولیه زیستی خود ( مثل گرسنگی، تشنگی ، خستگی ، جنسی و غیره ) که عموماً ذاتی و نا آموخته اند و مبنای وجود اشتراک انسان و حیوان نیز به شمار می روند ، نا چار است یک رشته نیازهای اکتسابی را نیز که زاییده و حاصل زندگی دسته جمعی است تأمین کند . این نیازهای اجتماعی انسان هستند که بر رفتار او مسلط شده و بیشتر وقت و انرژی و فکر او را به خود مشغول می سازند . اگر مسئله صرفاً سازگار شدن با نیازهای اولیه زیستی بود شاید روان شناسی سازگاری به شکل کنونی و پیشرفته موردی پیدا نمی کرد . ( اسلامی نسب ، 1373)
سازگاری به معنای خاص ، واجد ابعاد روانی – اجتماعی است و عبارت از توانایی لذت بردن از روابط بین فردی ، پاداش برانگیز و کار کردن به گونه ای است که هدفهای مشخص را ارضاء کند . در نتیجه فرآیند سازگاری تنش ناشی از جنبه های تغییرپذیر زندگی کاهش یافته و شخص حالت تعادل می یابد .
در این تحقیق به بررسی رابطه بین عوامل مختلف با سازگاری زناشویی می پردازیم . با بررسی عوامل شغلی ، نوع ازدواج و تعداد فرزندان می خواهیم ببینیم که آیا این عوامل در میزان سازگاری زناشویی تأثیر دارند ؟
اهداف تحقیق :
بررسی رابطه بین عوامل مختلف با سازگاری زناشویی
دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد قوچان
اهداف اختصاصی :
1- تعیین میزان سازگاری زناشویی در زنان و مردان
2- تعیین میزان سازگاری زناشویی برحسب شغل
3- تعیین میزان سازگاری زناشویی برحسب نوع ازدواج
4- تعیین میزان سازگاری زناشویی برحسب تعداد فرزندان
5- تعیین میزان سازگاری زناشویی برحسب سن ازدواج
6- تعیین میزان سازگاری زناشویی برحسب طول مدت ازدواج
ضرورت اهمیت تحقیق :
شناخت چگونگی سازگاری زن و شوهر از یکدیگر و بررسی تغییرات آن از جنبه ی علمی بسیار ارزشمند است زیرا که شناخت ارزش گزاری ها و معیارهای افراد کمک می کند تا آگاهانه و با پیش بینی های نسبتاً دقیق به رفع معضلات زندگی اجتماعی پرداخت و در مسیر برقراری نظم اجتماعی گام برداشت و موانع آن را برطرف نمود از طرف دیگر تحقیقات علمی می تواند به عنوان معیاری برای ارزیابی واقعیت یک پدیده مورد نظر قرار گیرند و از قضاوت های شخصی و احیاناً غیر واقعی صرف نظرمی شود . ازدواج این موهبت الهی که به واسطه ی آن زنان و مردان می توانند در سایه ی مهر یکدیگر بیاسایند از زمان آفرینش انسان تا کنون مسئله ای مهم برای هر فرد بوده است ، به طوریکه گفته می شود یکی از سه رویداد مهم زندگی هر شخص ازدواج می باشد که دو واقعه ی دیگر یعنی تولد و مرگ در اختیار انسان نبوده ولی ازدواج و تشکیل خانواده امری است که خواست فرد در آن دخیل است ، و از آن جا که سنگ های زیر بنایی هر جامعه خانواده ها می باشند ، هر عامل مؤثر در سلامت خانواده ، در سلامت جامعه تأثیر دارد . انجام این تحقیق با نگاهی به آمار و ارقام مربوط به طلاق محسوس تر و مشخص تر به نظر می رسد ، روزی نیست که شاهد مراجعه ی انبوهی از افراد به مراکز مربوط ، جهت اجرای این حرام ترین حلال ها ، نباشیم . بنابراین بر اساس این غمنامه ها تصمیم گرفتن تا حداقل یکی از این راه ها را آزمایش کنیم تا ببینیم چه نتیجه ای بدست می آید شاید راهی باشد برای پایان این تراژدیها .
فرضیه ی پژوهش
1- بین مردان و زنان از نظر سازگاری زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد .
2- بین افرادی که ازدواج فامیلی دارند و افرادی که ازدواج غیر فامیلی دارند از نظر سازگاری زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .
3- بین افرادی که دارای فرزند می باشند و افرادی که فرزند ندارند از نظر سازگاری زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد .
4- بین وضعیت شغلی افراد و سازگاری زناشویی آنان رابطه ی معنی داری وجود دارد .
تعریف نظری واژه ها:
سازگاری زناشویی: عبارت است از اینکه یک زوج ( مرد و زن ) حداقل چند سال با یکدیگر زندگی کرده و در این مدت در ارتباط با موضوعات هیجانی نسبتاً توافق وجود داشته باشد . نکته قابل ذکر این است که این توافق همواره دو جانبه باشد . ( ابوالبقایی ، حیدریان ، شادمند ، نجبایی ، 1377 ، ص9 )
تعریف عملیاتی واژه ها:
سازگاری زناشویی: منظور از سازگاری زناشویی نمره ای است که هر فردی در آزمون سازگاری زناشویی لاک-والاس کسب می کند .
پیشینه ی تحقیق
مقدمه
ازدواج در لغت به معنی با هم جفت شدن ، و یا قرین شدن است و در اصطلاح ، یک ارتباط جسمی و عاطفی با جنس مخالف است که طبق قوانین شرعی و عرفی انجام می شود . یعنی در واقع عقد ازدواج ، مجموعه ی ضوابط و مقررات و قراردادهایی است که روابط جنسی زن و مرد را متناسب با سنت و قانون هر جامعه تنظیم می کند .
ازدواج راه طبیعی برای ارضای میل جنسی زوجین است و اسلام ازدواج را آسان گرفته است تا موانع از بین برود .
در تعریف ازدواج گفته اند که ازدواج عملی است که پیوند بین دو جنس مخالف را بر پایه ی روابط پایای جنسی موجب می شود و با انعقاد قرارداد اجتماعی روابط جسمانی مشروع بین زوجین را تأیید نموده و زن و مرد را در تحت عنوان خانواده با هم خویشاوند می سازد . ازدواج از نظر طبیعی نوعی کمال برای انسان محسوب می شود ، زیرا خلقت انسان به گونه ای است که نیازمند به جفت و همسر است و با لحاق به جنس مخالف است که کامل شده و اعتدال می یابد و وجود غریزه ی جنسی و میل به همسر نیز در واقع ودیعه ای است الهی تا بشر در جهت کمال خود تلاش نموده وتولید مثل نماید .
بنابراین انسان بر اساس قانون آفرینش و حکم فطرت و برای بقای نسل و آرامش جسم و روح حل مشکلات زندگی نیازمند به ازدواج است و در نهاد زوجیت مسئله تکمیل و تکامل نهفته شده است .
زن و مرد در سایه ی ازدواج مشروع مکمل یکدیگر می شوند و هر کدام می توانند طریق سعادتمندانه ای را در پیش گیرند . نقایص خود را توسط یکدیگر رفع کنند ، دلدار و آرامش بخش یکدیگر باشند و در رفع مشکلات و مسائل پناه یکدیگر باشند و از طرف دیگر ازدواج سبب دوام و پایداری نسل است و دوام و بقای بشر وابسته به آن است . مضاف بر اینکه ازدواج از انحرافات نیز جلوگیری می کند . به عقیده ی روان شناسان یکی از روش های حفظ سلامت جامعه ازدواج است . زیرا خانواده مولود ازدواج است و این واحد اجتماعی با ازدواج تشکیل شده و در سایه ی ارتباط سالم محفوظ می ماند و با سلامت خانواده سلامت جامعه نیز تأمین می شود .
علمای اخلاق نیز معتقدند که به وسیله ی ازدواج می توان با فساد و فحشا و رفتار ناپسندی که در ارتباط با غریزه ی جنسی از انسان سر می زند ، می توان مقابله نمود .
جامعه شناسان ازدواج را دارای چهار خصلت دانسته اند :
1. قرارداد اجتماعی: ازدواج قراردادی اجتماعی است که بر اساس قوانین شرعی و عرفی شکل گرفته است .
2. مداومت و پایایی: ازدواج موجب برقراری روابطی مداوم وپایا بین زوجین می گردد .
3. تخالف جنسی: در ازدواج دو جنس مخالف ( مذکر و مؤنث ) با هم تشکیل خانواده می دهند .
4. ارتباط جسمانی: براساس قوانین و مقررات شرعی و عرفی در ازدواج زمینه ارضای غریزه ی جنسی برای زوجین فراهم می شود . ( قصابیان ، 1384 ) .
نظریه ی مثلثی عشق
اشترنبرگ ( 1987 ) در نظریه مثلثی عشق خود ، عشق را به سه بخش قسمت می کند :
الف ) میل ب ) صمیمیت ج ) تعهد
« میل » به انگیزه هایی اشاره دارد که به عشق رهنمون می شوند . ( انگیزه هایی مانند جذابیت و تمایلات جنسی . ) اما از طرف دیگر به نیازهایی از قبیل عزت نفس ، نزدیک بودن و خود شکوفایی هم اشاره دارد . « میل » در عین حال بسیاری از هیجان ها را نیز در بر می گیرد . ( هیجاناتی از قبیل آرزو ، شرم ، آسیب پذیری ، تحسین و اشتیاق . ) پس میل دو مؤلفه هیجانی و انگیزشی عشق را در بر می گیرد .
« صمیمیت » به رفتارهایی اطلاق می شود ، که نزدیکی عاطفی را افزایش می دهد . نزدیک بودن عاطفی شامل حمایت و در متقابل ، ارتباط برقرار کردن و سهیم کردن خود فعالیت ها و داراییهایمان با دیگری است .
« تعهد » به دو گونه تصمیم بازمی گردد . ابتدا تصمیم کوتاه مدتی مبنی بر این که آیا آن چه که هست را عشق بنامیم یا نه ؟ و دوم تصمیم بر این که آیا برای حفظ آن عشق به سوی آینده ای قابل پیش بینی تلاش کنیم یا نه . تعهد ، بیش تر کارکرد شناختی دارد تا کارکرد هیجانی و شامل قصد هوشیارانه و اراده می شود .
در روان شناسی سه مؤلفه ی رفتار ، شناخت و هیجان در دهه های اخیر ، اساس و بنیان پدیده های روانی شناخته شده است و عشق نیز به عنوان یک پدیده ی روانی از این موضوع مستثنی نیست . بنابراین می توانیم بگوییم که « میل » مؤلفه های هیجانی عشق ، « صمیمیت » مؤلفه رفتاری ، و « تعهد » قسمت شناختی آن است . ( میر محمد صادقی ، 1384 )
انواع عشق :
فقدان عشق :
در این رابطه هیچ یک از عناصر عشق حضور ندارند . این رابطه را در زندگی روزانه با مردم عادی داریم .
اگر احساستان در باره ی شریک زندگیتان از این نوع باشد ، می توان گفت که رابطه تان در معرض خطر است .
عشق دوستانه :
این احساس زمانی دست می دهد که میل و تعهد به مقدار کم وجود داشته باشد یا اصلاً وجود نداشته باشد اما ، صمیمیت در حد بالایی حضور دارد . این احساس را معمولا در رابطه با دوستان صمیمی داریم .
عشق شهوانی :
میل در این عشق بیش تر حضور دارد . هیجانات و میل زیادی دراین رابطه وجود دارد ،اما صمیمیت و تعهد درسطح ضعیفی قرار دارد .
عشق پوچ :
این عشق زمانی احساس می شود که تعهد قوی باشد ، اما میل و صمیمیت در سطح پایینی قرار داشته باشد یا اصلاً وجود نداشته باشد . این ویژگی اغلب در زوج هایی دیده می شود که مدت زیادی از ازدواج آن ها می گذرد و به خاطر بچه ها در کنار یکدیگر زندگی می کنند و می خواهند رابطه را حتی اگر از نظر روانی و جسمی یکدیگر را ارضاء نکنند ، حفظ کنند .
عشق خیال انگیز :
این عشق در بین زوج هایی مشاهده می شود که رابطه ی آن ها تا اندازه ای تازه است . میل و صمیمیت شدید است ، اما زوج ها به اندازه ی کافی ، زندگی مشترک یا تجربه های مشترک ندارند که متقابلاً احساس تعهد کنند .
عشق مشفقانه :
در این عشق صمیمیت و تعهد شدید است ، اما میل ضعیف است . عشق مشفقانه در بین زوج هایی دیده می شود که به مدت تقریباً طولانی با هم هستند و از یکدیگر رضایت دارند ، اما جاذبه ی جنسی آن ها از بین رفته است .
عشق ابلهانه :
در این عشق میل و تعهد بالاست اما صمیمیت ضعیف است . عشق ابلهانه در زوج هایی دیده می شود که یک عنصر مشترک قوی دارند و به همین دلیل تصمیم می گیرند ازدواج کنند ، حتی اگر یکدیگر را اصلاً نشناسند .
عشق کامل :
این عشق سه عنصر را به طور سخاوتمند در خود جای داده است . عشقی است که همه ی ما آن را در خواب می بینیم همان طور که اشترنبرگ می گوید ، رسیدن به این مرحله خیلی آسانتر از نگهداشتن آن است . ( میر محمد صادقی ، 1384 )
دلایل درست ازدواج
1-مصاحبت و همراهی : شریک شدن با دیگری در زندگی دلیل رایج و مناسبی برای ازدواج است . مصاحبت و همراهی به این معنی است ، که در سفر زندگی شریک و همراهی داشته باشیم . هرچند برخی از مردم به اشتباه تصور می کنند که ازدواج به تنهایی آن ها خاتمه خواهد داد. اگر زن برای خود مقصدی نداشته باشد ، شاید بتوان او را به همراهی فراخواند . اما همراهی با فردی که قصد معینی ندارد ، چندان رضایت بخش نیست و اگر دیگری را با اجبار همراه خود کنیم ، باز هم سفر دلنشین نخواهد بود و تعارض و دلزدگی را در خود نهفته دارد .
2- عشق و صمیمیت : نیاز به عشق و صمیمیت ، با نیاز به مصاحبت و همراهی رابطه دارد . محبت اصیل و حقیقی برای فرد فرد آدمیان هدیه ای فوق العاده است .
3- شریک حمایت کننده : دلیل مناسب دیگر ، فرصتی است که ازدواج برای رشد فرد به عنوان یک انسان فراهم می کند . اگر یکی از دو نفر فقط به فکر رشد خود و علایق حرفه ای و نیاز خود به شهرت و موفقیت باشد . ازدواج نمی تواند بقا داشته باشد یا حداقل بقای رضایت بخشی نخواهد داشت . اما شریک شدن در موفقیت های یکدیگر و حمایت اصیل و صمیمانه می تواند ارتباط را تقویت کند و به آن ثبات بدهد . ازدواج مناسب می تواند بهترین فرصت برای موفقیت هر دو نفر باشد .
4- شریک جنسی : ازدواج منبع با ثباتی برای ارضای جنسی هر دو نفر است و راهی است مشروع و مجاز برای بروز هیجانات و رفتارهای جنسی . اما اگر ارتباط جنسی دلیل اصلی ازدواج باشد ، معمولاً با ازدواج موفقی رو به رو نخواهیم شد .
5- والد شدن : دلیل رایج دیگر جهت ازدواج صاحب فرزند شدن است . والد شدن البته موهبتی آمیخته با تضاد است . از یک سو تربیت فرزند وظیفه ای سخت و اغلب حتی دلسرد کننده است اما از طرف دیگر کاری بسیار رضایت آور است . وقتی فرزندان بزرگ می شوند و به حد کافی مستقل می شوند ، اکثر والدین بیان می کنند که این تجربه برای همه ی عمر آن ها کافی بوده است و دیگر نمی خواهند که صاحب فرزند شوند . اما اغلب خواهند گفت اگر یک بار دیگر به دنیا بیایند باز هم تصمیم به داشتن فرزند خواهند گرفت . هر فردی نمی تواند پدر یا مادر خوبی باشند و این البته وظیفه ای دشوار است . آمدن فرزند می تواند برای ازدواج تأثیر مثبت یا به عکس تأثیر منفی و مخرب داشته باشد .
زوج هایی که با موفقیت فرزندان خود را بزرگ کرده اند ، انسجام با اهمیتی بین خود ایجاد می کنند و از آن چه که با هم انجام داده اند ، احساس افتخار و غرور می کنند ( میر محمد صادقی ، 1384 ).
روش های مطالعه برای انتخاب همسر
برای تحقیق پیرامون شناخت همسر آینده از روش های مختلفی استفاده می شود که عبارتند از :
الف- روش های غیر مستقیم
در ابتدا برای شناخت فرد مورد نظر باید از افرادی که با وی در تماس هستند اطلاعات لازم کسب شود .
منابع کسب اطلاعات به روش غیر مستقیم عبارتند از :
1-همسایگان
2- خویشاوندان و دوستان خانواده
3- همکاران پدر و مادر و سایر اقوام
4- محل تحصیل و شغل
5- همکلاس ها و ... .
معمولاً کسی که می خواهد ازدواج کند باید در اطراف و جوانب به تفحص و جستجو بپردازد و درباره ی خانواده و همکاران ، همکلاسی ها و دوستان فرد تحقیق و بررسی کند و از بین افراد ذی صلاح برای تکمیل اطلاعات خود اقدام کند .
برای انتخاب باید در زمینه های اجتماعی ، فرهنگی ، تحصیلات ، وضعیت مالی ، اخلاق ، سن و شغل اطلاعات لازم کسب شود و فرد از نظر تطبیق وضعیت طرق مقابل با شرایط خودش بررسی های کافی به عمل آورد .
ب- روش های مستقیم
دین اسلام بررسی های مستقیم زن ومرد را در صورتی که قصد ازدواج داشته باشند مجاز دانسته است . ( حسینی ، 1380 ).
عوامل مربوط به شرایط زندگی
درآمد و اشتغال
درآمد کم و نا امن شغلی با رضایت مندی زنا شویی پایین همراه است ، هنگامی که زوجین دائماً درباره ی پول نگرانی داشته باشند رضایت مندی زناشویی پایین خواهد آمد به ویژه برای شوهرها . رضایت مندی شغلی با خشنودی زناشویی رابطه دارد ، اما موفقیت شغل نیز ممکن است مسائل و مشکلات خاص خود را داشته باشد . معلوم شده است که اگر شوهران پر درآمد مجبور باشند قسمت عمده ای از زمان را بیرون از خانه به سر ببرند رضایت مندی زناشویی کاهش می یابد . بررسی ها درباره ی اثرات زمان مصرف شده برای کار به جای بودن در خانه ظاهراً می تواند حاکی از آن باشد که اگر زنان در خارج از خانه کار بکنند ازدواج ها به خطر می افتد .
فرزندان
هوفمان و می نیس گزارش کرده اند که بسیاری از والدین معتقدندداشتن فرزند باعث نزدیکی زن و شوهر به یکدیگر می شود و برخی از زوج ها به این امید بچه دار می شوند که این کار رابطه ی آن ها را تقویت کند . گزارش ها حاکی از آن است که بسیاری از زن و شوهرهایی که پس از تولد فرزندان در خطر تباهی زناشویی قرار دارند ، آن هایی هستند که سازگاری زناشویی شان قبل از ورود فرزندان در نازل ترین درجه بوده است . زوج هایی که قبل از تولد کودکان کارکرد سالمی داشته اند با تجربه ی پدر و مادر بودن کنار می آیند . ظاهراً فرزند داشتن به امید بهبود یک ازدواج متزلزل کاری اشتباه است .
بهترین کار این است که ابتدا ازدواج را بهبود بخشید . والدین بالقوه می توانند با بحث راجع به معایب و محاسن احتمالی پدر و مادر شدن خود را برای بچه دار شدن آماده سازند . ممکن است آن ها به بحث راجع به موضوع هایی از قبیل تنظیم مسئولیت های مربوط به فرزند پروری و فنون آن ها بپردازند . عشق به کودک به طور خود به خود در زمان تولد به جوش نمی آید . در این جا نیز به مانند سایر صورت های کشش و جاذبه ی بین فردی هنگامی که تجربه های زندگی به قدر کافی به دست آمد ، این علاقه به وجود می آید .
بیماری
بیماری همسر می تواند در حکم بحران باشد این همان زمانی است که رابطه تضعیف یا تقویت می شود . دوثرمن دریافت که به دنبال حمله ی قلبی شوهر عده ی قلیلی از ازدواج ها به تباهی می گرایند ، قسمت عمده ای از ازدواج ها تغییر نمی کنند و ما بقی نیز بهبود می بابند . تعجبی ندارد بدانیم که کارکرد زناشویی قبل از وقوع بیماری ، عامل مهمی در تعیین نحوه ی مقاومت خانواده در برابر فشار روانی ناشی از بیماری به شمار می آید .
ایثار همسر سالم در هنگام بیماری ، صرفاً زمانی می تواند به تحکیم ازدواج کمک کند، که فرد بیمار، معتقد باشد انگیزه ی این ایثار، عشق بوده است؛ اما اگر در حکم وظیفه تلقی شود، چنین تحکیمی صورت نخواهد گرفت. اگر ازدواج مزبور، پیش بیماری به عنوان رابطه ی عاشقانه محسوب گردد، احتمالاً ساده تر آن است، که انگیزه ی این ایثار را، عشق بدانیم.
حسادت:
با این که عده ای حسادت را مدرک غیر مستقیمی برای عشق نیرومند تلقی می کنند، اما اگر قرار باشد که این وضعیت سال ها به طول بیانجامد، آن گاه می تواند امری ناراحت کننده و ناخوشایند باشد. میزان حسادت در ازدواج، با رضایت مندی زناشویی رابطه ی معکوس دارد. هر چه حسادت بیشتر باشد، کیفیت رابطه پایین تر است.
معیارهای ازدواج موفق:
1 ـ قبل از ازدواج، هر دو نفر، باید مستقل و پخته باشند.
هر چه دو نفری که می خواهند با هم ازدواج کنند، پخته تر و مستقل تر باشند، ایجاد ارتباط صمیمانه، راحت تر و ساده تر خواهد بود. استقلال و پختگی، اغلب در طول زمان و گذر عمر، همراه با افزایش سن به دست می آید، و همین می تواند دلیل خوبی برای صبر کردن در ازدواج باشد. بهترین عامل پیش بینی کننده ی ازدواج موفق بر اساس تحقیقات، سن همسران در هنگام ازدواج است. هر چه که سن
آن ها پایین تر باشد، احتمال طلاق افزایش می یابد. به نظر می رسد که دلیل این اتفاق، این باشد که افراد مسن تر، ثبات بیشتری دارند، و دقیق تر می دانند که از ازدواج چه می خواهند.
2 ـ هر دو نفر، به همان اندازه که دیگری را دوست دارند، خودشان را هم دوست داشته باشند.
در روابط صمیمانه، عزت نفس بسیار مهم است. به واقع، اگر شما به خودتان عشق نورزید، سخت است که به دیگری عشق بورزید. پیش از این که بتوانید عشق بورزید و دریافت کننده ی عشق باشید، نیاز به احساس امنیت و عزت نفس دارید.
3 ـ هر دو نفر بتوانند همان گونه که از با هم بودن لذت می برند، از تنها بودن نیز، لذت ببرند.
تعادل بین « با هم بودن » و « با هم نبودن »، یا تعادل بین « همراهی » و « دوری »، در یک ارتباط صمیمانه، نقش مهمی دارد. یک ارتباط صمیمانه، به هر دوی آن ها نیاز دارد. برای ایجاد این تعادل، همسران باید بتوانند از فعالیت های جداگانه، در اوقاتی که با هم نیستند، لذت ببرند. زیاد با هم بودن، می تواند به رفتارهای مخرب و منفی ، مثل کنترل همسر و قدرناشناسی منجر شود.
4 ـ هر دو نفر، در شغل و حرفه ی خود، ثبات داشته باشند.
شغل یا حرفه ی با ثبات و رضایت آور، در عین حال که می تواند امنیت مالی به همراه داشته باشد، ایجاد امنیت هیجانی می کند. زمانی که شغل و حرفه ی فرد به خوبی پیش می رود، او می تواند زمان بیشتر و انرژی بالاتری را صرف ارتباط خود با دیگری کند. از طرف دیگر، هر چه دل مشغولی و استرس فرد نسبت به کار و فعالیت بیشتر باشد، انرژی کمتری برای ارتباط خواهد داشت.
5 ـ هر دو نفر، از خود آگاه باشند و خود را بشناسند.
یک ارتباط صمیمانه، نیاز به گشادگی ، درست کاری و صداقت بین دو نفر دارد. هر فردی، باید
بتواند توانمندی های خود را ارزیابی کند و ضعف های خود را به طور واقع بینانه بشناسد، و مشکلات را تقصیر دیگران نداند. در ضمن، لازم است که هر طرف بداند که از دیگری چه می خواهد و
چه انتظاراتی از او دارد، و نیز این که در ارتباط، چه می تواند به دیگری ارائه کند، و چه انتظاری را
می تواند برآورده سازد. آشنایی، می تواند در این راه، کمک زیادی به افرادی که خواهان ازدواج با هم هستند ، بکند.
6 ـ هر دو نفر، بتوانند نظرات و خواسته های خود را قاطعانه بیان کنند.
یکی از کلیدهای رشد صمیمیت، جسارت است. جسارت، به این معنی که، آن چه را که می خواهید، به طور شفاف، مستقیم و به شیوه ی درست بیان کنید. افرادی که جسارت ندارند، اغلب در روابط
خود، منفعل / پرخاشگر هستند، یا این که تلاش می کنند دیگران را فریب دهند و در ارتباط، نقش بازی کنند. هر چه که همسران، خواسته های خود را شفاف تر بیان کنند، احتمال این که به خواسته ی خود برسند، بیشتر است. جسارت را نباید با خشونت اشتباه گرفت. خشونت، تلاش برای سلطه بر دیگری است، و جسارت، بیان ساده ی نیاز و میل فرد، با شفافیت و صراحت، همراه با رعایت ادب و حقوق دیگران است.
7 ـ هر دو نفر، سعی کنند که خودخواه نباشند و خواسته های دیگری را، برآورده کنند.
وقتی که ما به نیازهای دیگران توجه می کنیم، آن ها نیز به نیاز های ما توجه می کنند. این، یک
قانون است، و قانون « جلب توجه روشن بینانه » نام دارد. اصل بر این است که، خودخواهی کمتر، بهترین صلاح فرد است؛ چرا که به روابط همکارانه و صمیمانه، کمک می کند، و برای همه سودمند است. مراقبت بدون انحصار طلبی و توجه بدون حسادت، همسر را تشویق می کند تا به ظرفیت های بالقوه ی خود بپردازد و توانمندی های نهفته ی درونی خود را بشناسد، و این، یعنی سود بردن هر دو نفر.
( میر محمد صادقی ـ 1384 ).
تعریف سازگاری:
تطبیق یا وفق دادن شخص نسبت به محیط، مثل وقتی که می گوییم یک فرد نسبت به خود سازگار است، یا در گروهی که به آن تعلق دارد، سازگار می باشد، آن دسته از پاسخ های موجود زنده که باعث سازگاری مؤثر و هماهنگ او با موقعیتی که در آن قرار گرفته، می شود. ( ساعت چی ـ 1363 ).
جریاناتی را که با به وجود آمدن احتیاجی شروع شده و انسان پس از انجام فعالیت هایی به برطرف کردن آن احتیاجات اقدام می کند ، سازگاری می نامند . ( پور مقدس ، 1367 )
افرادی که دچار تضاد می شوند یا در تأمین احتیاجات خود به مانع برخورد می کنند ، اگر برای از بین بردن مانع و رفع تضاد عاقلانه رفتار کنند و از طرق مختلف اقدام نمایند در این صورت فعالیت های آن ها مثبت و نتیجه بخش خواهد بود و اگر در مقابل موانع ، به طور کافی اقدام نمایند به این گونه فعالیت ها سازگاری گویند . ( شریعت مداری ، 1369 )
در واقع سازگاری را می توان چنین تعریف کرد : هر گاه تعادل جسمی و روانی فرد به گونه ای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به وی دست دهد و برای ایجاد توازن نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و حمایت های خارجی باشد و در این اسلوب به کارگیری ساز و کارهای جدید موفق شود و مسأله را به نفع خود حل کند ، گویند فرایند سازگاری به وقوع پیوسته است .
خصوصیات سازگاری
1- سازگار شدن با خود و محیط پیرامون خود برای هر موجود زنده یک ضرورت حیاتی است .
2- ارضای نیازها به طریقی قابل قبول ، خود در طریق سازگاری گام نهادن است .
3- سازگار شدن گاه آگاهانه و زمانی نا خود آگاهانه .
4- نیروهایی که انسان را به سوی سازگاری سوق می دهند بسیارند ، لکن نیازها در درجه ی اول اهمیت قرار دارند .
5- گاه در جهت آرامش و تعادل بهتر و بیش تر سازگار می شویم و گاه برای تسکین و تعدیل وضعیت به هم خورده تلاش می کنیم .
6- برای مقابله با فشارهای روانی و موانع انسانی و غیر انسانی آدمی باید نیرومند و توانا باشد ، چه در غیر این صورت رو به تضعیف و نابودی می رود .
7- معیاری بر سازگاری آرمانی وجود ندارد و چون هر انسان موجودی منحصر به فرد است ، روش سازگاری او نیز منحصر به فرد است و مخصوص خودش می باشد .
8- البته استانداردهایی برای سازگاری در اجتماع وجود دارد که خلاف آن عمل کردن ، انرژی های انسان را در جهت منفی سوق داده و نابود می سازد و سازش باید متناسب با فرهنگ ، آداب ، اعتقادات ، روشها و انتظارات و خواسته ها و آرمان های هر جامعه ی خاص باشد .
9- انسان ها اگرچه به ظاهر تمام تلاش و کوشش خود را برای سازگار شدن در طی روز مصرف می دادند ولی سازگاری دیرتر به دست می آید و سازش امکان پذیرتر است .
10- سازگار شدن دارای مراحل و درجاتی است که می باید به طور منظم به کار گرفته شوند ، در غیر این صورت فرد دچار از هم گسیختگی روانی خواهد شد .
11- سازگاری مطلوب آن گونه است که فرد احساس « خوب بودن » نماید به نحوی که علائم ناکامی و شکست به طور کلی از وجود او رخت بر بندد .
12- سازگاری آرمانی در دیدگاه مذهبی نزدیکی هر چه بیش تر به خداوند و خلق است . ( اسلامی نسب ، 1373 )
راه های سازش یا سازگاری
به نظر می رسد به تعداد انسان های کره ی زمین و به تعداد مشکلات آن ها روش حل مشکل یا سازش یا سازگاری وجود دارد . اما اصول کلی و اولیه ای جهت یکسان سازی اسلوب سازگاری وجود دارد . به عبارت دیگر اشکال سازش بیان ساده تری از روش های سازگاری را فراهم خواهد ساخت . بنابراین در این جا طرق مشکل سازش را بیان می کنیم .
روش ها یا اشکال سازگاری
1- سازش از طریق دفاع و مقاومت
2- سازگاری از طریق حمله و هجوم
3- سازش یا عدم سازش از طریق گریز و فرار
4- سازش از طریق ترس های غیر منطقی
5- سازش از طریق فراموشی و عقب راندن مسائل
6- سازش از طریق بیماری جسمی
7- سازش از طریق اختلالات روانی : اضطراب ، افسردگی ، وسواس ، عقبگرد روانی و رفتار کودکانه
8- سازش از طریق مکانیزم های دفاعی
9- سازش از طریق بروز استرس ها و تنش های نگران کننده
10- سازش به شکل بحران های روانی
مراحل بحران
بحران هیچ گاه یکباره به وجود نمی آید و دارای مراحل مشخصی از پیشرفت است که ویژگی های روانی- اجتماعی داشته و در نهایت منتهی به یک مرحله بحرانی فعال می شود . کاپلان ، یک فرایند چهار مرحله ای از پیشرفت بحران را به شرح زیر توصیف می کند .
مرحله ی اول
تهدید یا واقعه پیش آمده ، باعث ایجاد اضطراب می گردد . برای مقابله با آن و حل بحران از طریق روش های متداول حل مسئله تلاش صورت می گیرد . اگر تلاش در این مرحله مؤثر واقع نشود ، شخص وارد مرحله ی بعدی می گردد .
مرحله ی دوم
در اثر شکست مکانیزم های دفاعی در مرحله ی اول ، اضطراب و تزلزل یا از هم پاشیدگی افزایش می یابد . هنگامی که این مکانیزم ها به صورت فزاینده ای مختل شد . شخص ممکن است احساس برقراری و آشفتگی کرده و افکار مشوش داشته باشد ، هم چنین نمی تواند به درستی فکر کند یا تصمیم بگیرد که چه باید انجام دهد .
شخص ممکن است دچار سردرگمی شده برای سازگاری و کاهش احساس ناراحتی خویش دست به تلاش های بدون هدف بزند و یا که خود ممکن است موجب وخیم تر شدن بیش تر اوضاع گردد . اگر چنین شد شخص وارد مرحله ی بعدی می شود . در این مرحله است که اغلب مردم برای کمک به متخصصان مراجعه می کنند .
مرحله ی سوم
شخص می کوشد از منابع داخلی و خارجی که در دسترس است ، استفاده کند و برای حل بحران ، روش های نوین حل مشکل را در پیش می گیرد و یا این که قضیه را ارزیابی می کند تا روش قدیم حل مشکل نیز قابل استفاده باشد . اکر روش های جدید یا قدیم به درستی به کار گرفته و مؤثر واقع شوند ، فرد به راه حل هایی برای مشکلات خویش رسیده است . نحوه ی حل بحران می تواند تعیین کننده سطح عملکرد یک شخص باشد که این عملکرد در دوره ی قبل از بحران مشهود بوده است اگر فرد نتواند در این مرحله مشکل خویش را حل نماید وارد مرحله ی بعدی می گردد .
مرحله ی چهارم
وقتی که تلاش برای حل بحران در مراحل قبل ناموفق باشد و مشکل ادامه یابد ، ممکن است اضطراب فرد بالا رفته و یا تبدیل به حالات هراس و وحشت شود . در این حالت امکان اختلال شدید در درک و احساس و رفتار وجود دارد . افرادی که حالت های بحران را به طور مستقل و یا به کمک متخصصان کنترل نمایند می توانند دارای مهارت ها و توانایی های جدید در حل مشکل شوند که به آن ها کمک می کند با موقعیت های خطیر زندگی به طور مؤثر مقابله نمایند . ( اسلامی نسب ، 1373 )
روش های مداخله در بحران
1- مشاوره تلفنی
برای شروع تماس با افراد بحران زده در مراکز مداخله در بحران از مشاوره تلفنی کمک گرفته می شود . از آن جا که این روش سریع تر و مطمئن تر است موفقیت آمیز نیز می باشد .
2- مشاوره در بخش اورژانس
در بخش اورژانس به بررسی و یافتن مشکلات می پردازند ، سپس اقدامات مداخله ای مختصر و فوری مثل روش های کاهش اضطراب انجام می شود .
3- ملاقات در خانه
خانواده هایی که احتمال وجود مشکل در آن ها زیاد بوده و از نظر ها پنهان مانده اند ، شناسایی ، مشاهده و درمان می شوند . خانواده هایی که تازه دارای نوزاد شده اند .
4 -درمان بحران در خانواده
این درمان شامل تمامی افراد خانواده می شود . خانواده ای که در آن اعضایش در یکدیگر تأثیر دارند ، به صورت یک نظام در نظر گرفته می شود . بحران ایجاد شده در خانواده در حقیقت بحرانی است که برای یک تعداد معدودی از اعضاء پیش آمده است ولی بر توازن خانواده مؤثر بوده است ، « بنابراین تعریف بحران در خانواده بدون توجه به این که چه کسی مبتلا است انجام می گیرد . »
5- تشکیل گروه های بحران
گروه های موقتی هستند که در جهت حل مشکل حاد با روش مداخله در بحران و حل مسئله و به کار گیری اصولی آن وارد عمل می شوند . پس از شدت گرفتن اضطراب و کاهش ثمر بخش روش های دیگر ، مراجعه به این گروه ها صورت می گیرد .
خصوصیات انسان سازگار
1ـ از اضطراب و تعارضی که او را از فعالیت سود بخش باز دارد دوری می جوید .
2 ـ می تواند با مشکلات مواجه شود و درباره آن ها بیندیشد و تصمیم بگیرد و عمل کند .
3 ـ از زندگی زناشویی لذت ببرد و به بچه دار شدن و تربیت فرزندان علاقه مند باشد .
4ـ بتواند نیازها و افکار و عواطف دیگران را بشناسد و پاسخ ها یا واکنش های متناسب از خود نشان دهد .
5 ـ بیماری های بدنی نتواند شایستگی و فعالیت های او را کاهش دهند . ( نقص عضو )
6 ـ گسترش دادن صلاحیت و شایستگی خود برای اوضاع و کسب مهارت های لازم در روابط اجتماعی
7 ـ تصدیق و قبول کردن عواطف خود
8 ـ مشغول شدن شخص به کار سازنده ای که شخصاً آن را ارزشمند می داند .
9 ـ پرورش شوخ طبعی به خصوص درباره ی خود .
10 ـ شرکت کردن در فعالیت ها و مسئولیت های اجتماعی
11 ـ تعبیر و تفسیر مجدد اوضاع
12 ـ انسان سازگار خود واقعی را منشأ اعمال ، افکار و رفتار می داند .
13 ـ انسان سازگار از هر امری تجربه کوچکی دارد .
14 ـ انسان سازگار مسئولیت همه ی اعمال ، افکار و رفتار خود را می پذیرد و عاقلانه به نتایج آن می اندیشد .
15- شخص سازگار پذیرش و تحمل اضطراب را یاد می گیرد .
16- فرد سازگار برای شناخت انگیزه های خود بسیار تلاش می کند .
17- روش های کاهش تعارض و ناکامی را فرد سازگار می داند و به کار می گیرد .
18- فرد سازگار برای کاهش تعارض ، ارضای انگیزه هایش را تا مدت قابل پیش بینی به تأخیر می اندازد.
19- شخص سازگار باید بتواند بعضی از ناکامی ها را تحمل کند . تحمل ناکامی نشانه ی سازگاری مطلوب در شخص است .
20- فرد سازگار می داند که تحمل ناکامی را ، مانند عادت ها و گرایش و نگرش ها ، می توان در عمل آموخت .
21- کار مفید ، سرگرم شدن به کارهای مفید از نشانه های فرد سازگار است .
22- پرهیز از هر گونه برانگیختگی عاطفی و هیجانی ، مانند ترس ، خشم و پرخاشگری در سازگاری مؤثر است . ( اسلامی نسب ، 1373 )
تعارضات در زندگی زناشویی:
تعارض پدیده ای است که همراه با عشق و به موازات ان در ارتباطات زناشویی به وجود می آید ، به هم زیستی خود در کنار آن ادامه می دهد و گاهی هم چون سرطان تمامی رابطه را فرامی گیرد . در تمام دوران های تاریخ بشر تعارض بین زن ومرد مشهود است . از همان ابتدا درگیری و کشمکش آدم و حوا بر سر خوردن میوه ی معرفت نشانگر اجتناب ناپذیر بودن تعارض است .
تعارض وقتی ایجاد می شود که اعمال یکی از طرفین با اعمال طرف مقابل تداخل کنند ، هم چنان که دو فرد به هم نزدیک تر می شوند پتانسیل تعارض افزایش می یابد . در حقیقت وقتی تعاملات بین افراد بیش تر شود و فعالیت ها و موضوعات متنوع تری را در بر گیرد فرصت مخالفت بیش تر می شود .
نظریه ی تعارض مطرح می کند برای دو نفری که محصول تجارب مختلفی هستند ، غیر ممکن است تعارضی در رابطه با هم نداشته باشند . در حقیقت هر ازدواجی لحظه به لحظه تعارض را به همراه دارد و اکثر زوج ها روش هایی را برای حل آن ها به کار می برند و از طریق حل همین مخالفت ها رشد رابطه پیش می آید . به عبارت دیگر ازدواج سالم ازدواجی است که گاه و بی گاه به دعوا و تعارضات سازنده منتهی شود . در ازدواج ، تعارض به منزله ی تنوع نیازها و ارزش های دو طرف می باشد که با بیان احساسات منفی به یکدیگر متجلی می شود . تعارض نه فقط بد نیست ، بلکه امری لازم است و می تواند سازنده باشد زیرا ؛ لازمه رشد است . بنابراین ، ازدواج به دلیل مسائل بسیاری خالی از تعارض نمی باشد . آگاهی از تعارضات و مشکلات موجود در ازدواج می تواند به فهم این رابطه اجتماعی کمک کند .
مادن و بولمن به نقل ملا زمانی (1384) علل تعارض های زناشویی را این گونه عنوان می کنند .
1- خرج کردن پول
2- روابط با خویشاوندان
3- کودکان
4- تقسیم کارهای خانه و بچه داری
5- ارتباط روراستی ( به خصوص در مورد احساسات منفی )
6- محل سکونت
7- دل بستگی غیر جنسی طرفین به شخص دیگر
8- انتخاب شغلی یا درآمد شوهر
9- انتخاب نوع تفریحات
10- داشتن یا نداشتن فرزند
11- اجتماعی بودن
12- مقدار زمان صرف شدن با یکدیگر
13 – تنفس حاصل از بیماری های جسمی
14- قدرت و کنترل بر تصمیم گیری خانوادگی
15- شیوه انجام مراسم مذهبی
عواملی که سازگاری زناشویی را دشوار می سازد :
زندگی زناشویی متأثر از عوامل و متغیر های گوناگونی است . پاره ای از این عوامل تسهیل کننده سازگاری و رضایت از ازدواج و برخی زندگی زناشویی را دستخوش آسیب ها و مشکلاتی می سازند .
عوامل اختلال را در سازگاری زناشویی بر حسب ویژگی های افراد و موقعیت ها بسیار گوناگون هستند . در زیر به مواردی کم براساس یافته های تحقیقاتی در مشاوره های خانواده حاصل شده است به طور اجمال اشاره می شود :
1- زن و مرد به فاصله ی کوتاهی پس از یک فقدان عظیم و از دست دادن یک فرد مهم و معنی دار در زندگی ، اقدام به ازدواج نموده اند .
2- ازدواج زن یا مرد با نیت و قصد و دور شدن و فاصله گرفتن از خانواده اصلی .
3- تفاوت های زیاد و معنی دار در زمینه ها و سوابق خانوادگی زن و شوهر .
4- زن و مردی که هر دو از داشتن خواهر و برادر و کانون گرم خانوادگی محروم بوده اند .
5- زن و شوهر از نظر فیزیکی ، مالی و یا عاطفی به شدت به خانواده اصلی خود وابسته باشد .
6- زن و مرد به خانواده های یکدیگر و یا یکی از دو خانواده بیش از حد نزدیک و وابسته یا دور و دارای نگرش خصمانه باشند .
7- زن و مرد قبل از سن بیست سالگی یا پس از سی سالگی اقدام به ازدواج نموده باشند .
8- زن و مرد پس از یک آشنایی کوتاه کمتر از شش ماه و یا بیش از سه سال نامزدی اقدام به ازدواج کنند .
9- مراسم عروسی بدون حضور خانواده و یا دوستان طرفین انجام پذیرفته شده باشد .
10- بارداری زن در طول دوران نامزدی و یا اوایل ، اولین سال ازدواج اتفاق بیفتد .
11- یکی از زوجین نسبت به والدین و یا خواهران و برادران خود بدبین باشد و یا با آنان رابطه نامطلوب داشته باشد .
12- یکی از زوجین دوران کودکی و یا نوجوانی خود را بسیار ناشاد و دردناک گذرانیده باشد .
13- الگوی ازدواج در زندگی خانوادگی یکی از زوجین و یا هر دوی آن ها بی ثبات و نا امن بود ه باشد . ( نوابی نژاد ، 1380 )
عوامل مؤثر بر سازگاری زناشویی
1- تشابه : یکی از موضوعات مورد علاقه در بحث زناشویی مشابه بودن است . اشخاص تمایل دارند با شخص مشابه ازدواج کنند . موضوع دیگر این که همسران وقتی با هم مشابه هستند ، راضی ترند . تحقیقات بر این امر دلالت دارند که همسران در نگرش ها ، ارزش ها ، علایق و اسنادهای دیگر مشابه هم هستند . نتایج تحقیقات ترمن در دهه 1930 این بود که افراد تمایل دارند با شخصی ازدواج کنند که مشابه آن ها باشد . یافته دوم و قطعی تر این بود که شباهت یا عدم شباهت و یا خوشبخت بودن در ازدواج ارتباط دارد .
2- جذابیت جسمانی : مشخص شده که افراد جذاب صرفاً براساس جذابیتشان به عنوان افرادی که ویژگی های قابل قبول دارند ، شناخته می شوند . هر چند نمی توان مسائل ظاهری ، زیبایی ها و جذابیت های جسمانی را خصوصاً در سنین جوانی نادیده گرفت .
3- تحصیلات : در بیش تر مواقع دیدگاه و بینش فرد تحصیل کرده نسبت به محیط خانوادگی ، مسائل و مشکلات واقع بینانه تر و منطقی تر می باشد . اختلاف سطح تحصیلی بین زن و شوهر درک متقابل بین آن ها را کم می کند و این زمینه ی مناسبی برای اختلاف و درگیری های زناشویی است . در نتیجه هر چه اختلاف سطح تحصیلات کمتر باشد ، احتمال بروز اختلاف نیز کمتر می شود .
4- عوامل اقتصادی و درآمد : هر چه تفاوت و فاصله ی خانواده ی زن و شوهر کم تر باشد ، می توان بیش تر امیدوار بود که در زندگی آینده تنش و اصطکاک کم تری به وجود آید .
5- عامل سن : ازدواج با فاصله ی سنی بسیار زیاد اصولاً مناسب نیست ، چرا که در این حالت تمام نیازها ، خواست ها ، علایق و محدودیت های زن و شوهر دارای تفاوت های چشم گیری است و همین تفاوت ها می تواند منشأ اختلاف ها و کشمکش های اصولی و جدی باشند . تحقیقات نشان داده اند که ازدواج هایی که در آن همسران کم تر از 20 سال دارند ، نسبت به ازدواج سایر همسران به احتمال زیاد به شکست منتهی می شوند .
6- هم جواری جغرافیایی و عوامل فرهنگی : عامل جغرافیا یا تلفیق و پیوند عامل دیگر بر ازدواج تأثیر می گذارد . یکی از دانشمندان با پذیرش نظریه ی هم جواری می گوید : ازدواج در میان افرادی که از نظر مکان به یکدیگر نزدیک می باشند ، بیش تر انجام می گیرد ؛ زیرا کسانی که به هم نزدیک هستند ، صفات وعادات همگون بیش تری دارند . ازدواج هایی که ریشه ی فرهنگی همگونی ندارد ، کم دوام تر و آسیب پذیرتر است و هر چه زوجین از نظر فرهنگی و اجتماعی به هم نزدیک تر باشند ، سازگاری آن ها پس از ازدواج بیش تر خواهد شد .
7- اعتقادات و باورها : یکی از مهم ترین عوامل در انتخاب همسر مسئله ی اعتقادات و باورهای زوجین می باشد . طبیعی است هر چه زن و شوهر در باورها ، ارزش ها و ضد ارزش ها نزدیکی و مشابهت بیشتری با یکدیگر داشته باشند ، کمتر دچار بحران و درگیری در زندگی مشترک خواهند شد .
8- اشتغال : در مورد تأثیر اشتغال بر سازگاری زناشویی هنوز یک یافته ی مشخصی به دست نیامده است . برگ و ویر ( 1976 ) دریافتند که شوهران زنان شاغل در زندگی زناشویی خود نسبت به شوهران زنان غیر شاغل رضایت کم تری دارند .
9- ویژگی های فرزندان : در مورد تأثیر سن فرزندان برسازگاری زناشویی ، ابوت و برادی ( 1985) دریافتند که سطوح پایین و خوشبختی زناشویی در میان زنان قفقازی با داشتن فرزندان زیر 6 سال ارتباط دارد . میلر ( 1976 ) دریافت که ارتباط بین تعداد فرزندان و رضایت زناشویی رابطه ی عکس وجود دارد . در زمینه ی تأثیر جنس فرزندان بر سازگاری زناشویی همسران تحقیقات گزارش داده اند که مادران پسر بچه های پیش دبستانی بیش از مادران دختر بچه های پیش دبستانی فشار روانی تجربه می کنند . این موضوع به شلوغی پسر بچه ها نسبت داده شده است . ( میر محمد صادقی ، 1384 ).
راه های مقابله با اختلالات زناشویی:
مهارت اول: مسئولیت پذیری فعالانه
یکی از راه های خوب برای مسئولیت پذیری فعال در یک رابطه ، درک ، همدلی و پی بردن به ارزش آن است. سه نوع همدلی ، در ایجاد حس نزدیکی در یک رابطه ، مهم است. درک دیدگاه فرد ، نگرانی و توجه همدلانه و همدردی.
درک دیدگاه فرد، یعنی تلاش برای نگریستن به مسائل از دید همسر.
توجه همدلانه، یعنی توجه خالصانه و صادقانه به احساسات همسر.
همدردی، یعنی خود را به جای همسر خود گذاشتن و تجربه کردن همان احساسات و هیجاناتی که او تجربه می کند.
وقتی دو طرف مقابل در یک رابطه ، فعالانه مسئولیت ابراز این نوع همدلی ها را بپذیرند ، احتمالاً رضایت و احساس خوشبختی آن ها ، افزایش می یابد.
مهارت دوم : ایجاد تعادل بین اعمال مثبت و منفی
شیوه ی دیگر برای کنار آمدن با معایب و نارسایی های افراد نزدیک ، ایجاد تعادل بین اعمال مثبت و منفی آن هاست. حتی اگرنزدیکان شما ، افراد کاملی نباشند ، به طور معمول، بیشتر کارهای خوشایند انجام می دهند، تا ناخوشایند. یادآوری اعمال خوب نزدیکان ، اغلب باعث می شود ، تا کارهای نه چندان خوب آن ها را تحمل کنید. البته این کار ، زمانی آسان تر خواهد بود که همه ی ما ، افرادی کاملاً عینی و منطقی باشیم. با وجود این ، تحقیقات نشان داده است که ، انسان ها به ندرت منطقی و عینی هستند. به خصوص زمانی که درباره ی اعمال دیگران قضاوت می کنند. برداشت های ما از رفتارهای دیگران، به طور طبیعی متأثر از انتظارات، نیازها و ارزش های ما هستند.
زوج های ناسازگار، در ارزیابی منصفانه ی نکات مثبت و منفی یکدیگر، مشکل دارند. آنان رفتارهای منفی همسران خود را، به انگیزه های نامقبول و قصد بد آن ها نسبت می دهند؛ ولی زوج های سازگار، آموخته اند که در قضاوت نسبت به همسران خود ، رئوف و منصف باشند.
مهارت سوم : دست زدن به اقدامات مثبت
زن و شوهر، باید فهرستی از 20 عمل مثبت را که از هم دیگر می پسندند، تهیه کنند؛ در تهیه ی این فهرست، قواعد زیر باید رعایت شود:
1 ـ اعمال یا کنش ها، باید مثبت باشد؛ هر فرد، از طرف مقابل اش می خواهد، کارهای مورد علاقه ی او را انجام دهد. هیچ کدام از دو طرف، نباید از طرف مقابل بخواهد انجام کاری را که دوست ندارد ، متوقف کند.
2 ـ اعمال ، باید مشخص باشند؛ به عنوان مثال، به جای این که از همسرتان بخواهید بیشتر با عاطفه و مهربان باشد، به او بگویید روزی سه بار مرا بغل کن و مرا ببوس. در شستن ظروف، مرا کمک کن.
3 ـ اعمال و کنش ها ، نباید شامل کارهایی باشند که همسرتان نسبت به آن حساس است، یا مربوط به اختلاف و تعارضی باشد که اخیراً با هم داشته اید.
4 ـ اعمال ، باید کارهای کوچکی باشند که بتوان هر روز آن ها را انجام داد.
مهارت چهارم: خوش بین بودن در قضاوت نسبت به دیگران (ارفاق کردن)
یکی از مهارت های مقابله ای که در تمامی روابط نزدیک مفید است، توانایی چشم پوشی کردن از کارهای ناخوشایند آن ها برای شما، راحت تر خواهد بود. مثلاً می توانید به خود بگویید، کاری که همسرم کرد، برایم مشکل ایجاد کرد، با این حال، می دانم که منظور خوبی داشته و از نکات مثبت زیادی برخوردار است.
مهارت پنجم : بیان صریح احساسات خود
یک بررسی روی زوج های متأهل، نشان داد که پاسخ دهندگان، زمانی که همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه ای محتاطانه و با استفاده از عبارتی مانند زیر بیان می کند، احتمال پاسخ منفی و خصمانه از جانب آن ها، بیشتر است.
شما من را ناراحت می کنید؛ شما من را مأیوس می کنید؛ شما من را عصبانی می کنید؛ شما من را اذیت می کنید. پاسخ دهندگان، گزارش کردند، اگر همسرانشان احساس نارضایتی خود را، به شیوه ای جرأتمندانه و با استفاده از عبارات زیر بیان کنند، احتمال همدلی و برخورد آشتی جویانه از جانب آن ها، بیشتر است:
من ناراحتم، من مأیوسم، من عصبانی ام، من رنجیده ام.
رابطه ی ملاک های گزینش همسر با موفقیت در زندگی زناشویی:
ازدواج، یک پدیده ی کاملاً اجتماعی است. ضمن آن که، پاسخی به نیازها و سائقه های نظری انسان نیز، می باشد. نهادی دیرباز و پایدار که پایندگی گروهی و زندگانی کمی و کیفی نسل های متوالی، به آن بستگی دارد. ازدواج، یک نیاز و خواست طبیعی زن و مرد است، و همه ی مکاتب سالم در جوامع بشری، به ویژه مکاتب آسمانی و خاصه دین مبین اسلام، بر آن صحه نهاده و پیروان خود را، به ازدواج دعوت و ترغیب کرده است.
بدون تردید، انتخاب همسر، یکی از مهم ترین تصمیم ها در طول زندگی ماست ، و در حقیقت، همه ی هیجانات و تولید مثل و تربیت نسل آینده و درآمد و مسئولیت و تأمین نیازها و چالش های آینده ی زندگی آینده ی ما، به آن بستگی دارد. هر چند ازدواج به عنوان یک نهاد جهانی، همچنان پایدار است و پایدار خواهد ماند؛ لکن نرخ ازدواج در دهه های اخیر، افزایش یافته است و برعکس، نرخ طلاق، به ویژه در جوامع غربی، از جمله آمریکا، رو به افزایش است.
با این آثار و نتایج و تحولات حیرت انگیز، به نظر نمی رسد بحث درباره ی گزینش همسر، ملاک ها و فرآیند آن، به ویژه برای جوانان، از اهمیت خاصی برخوردار است. (نوابی نژاد ـ 1380).
لازمه ی حفظ روابط زناشویی:
عشق، به تنهایی برای ادامه و حفظ زندگی زناشویی کافی نیست، و نقشی در ایجاد خصوصیات شخصی و مهارت هایی که لازمه ی زندگی مشترک موفق است، ندارد. لازمه ی داشتن مناسبات حسنه، کیفیات و خصوصیات فردی متعهد است، که از جمله ی آن ها ، می توان به حساسیت، سخاوت، ملاحظه، صمیمیت، وفاداری، مسئولیت، اعتماد و اطمینان، اشاره کرد.
زن و شوهر، به همکاری، حسن تفاهم و باورهای همگون، نیاز دارند. باید انعطاف پذیر، پذیرنده، و بخشنده باشند. باید خطاهای یکدیگر را تحمل کنند و به خصوصیات هم، بها بدهند. تنها در صورت وجود این خصوصیات و تقویت به مرور ایام آن هاست که ازدواج به بلوغ و شکوفایی می رسد.
(براهنی ـ 1369).
تعهد در زندگی زناشویی
تعهد به عشق، به این معنی است، که هر یک به دیگری آزادی خود بودن را بدهد؛ ولی هیچ یک، آزادی را برای افسار گسیختگی به کار نبرد. (حسنی ـ 1375).
عواملی که موفقیت را در زندگی زناشویی ممکن می سازند:
1 ـ خوشبختی ازدواج والدین: زیرا کودکان، چگونه زن و شوهر یا مادر و پدر شدن را، از والدین خود یاد می گیرند.
2 ـ خوشبختی در کودکی: اشخاص خوشبخت در دوران کودکی، در زناشویی، احساس رضایت خاطر
می کنند.
3 ـ سن ازدواج: اشخاصی که کم سال ازدواج می کنند، به دلایل مختلف، ناکام می شوند.
4 ـ دلیل ازدواج: ازدواج مبتنی بر جهت متقابل و سایر دلیل های مثبت، بیشتر رضایت بخش خواهد بود.
5 ـ تأیید والدین: ازدواج مورد تأیید والدین زن و شوهر، غالباًّ با موفقیت همراه بوده است.
6 ـ طول آشنایی: زنان و مردانی که یکدیگر را به مدت یک سال می شناسند، از موفقیت در ازدواج، بیشتر بهره مندند. (شعاری نژاد ـ 1371).
چالش های زندگی مشترک:
ارتباط صمیمانه، یک امر با ثبات و یک نظم بدون تغییر نیست، بلکه بیشتر یک هستی رشد کننده ی متغیر است، و به همین دلیل، ما زندگی مشترک را، یک امر فرآیندی می دانیم.
« فرآیندی از تغییرها و پذیرفتن این تغییرها، فرآیندی از عادت به تفاوت ها و زندگی با تفاوت هایی که هرگز نمی توان به آن ها عادت کرد. فرآیندی از با دست کشیدن و با پا عقب راندن و دوباره با دست پیش کشیدن». (کلاگبرن؛ به نقل از صادقی ـ 1384).
بسیاری از محققان، فرآیند زندگی مشترک را، به عنوان رشد و تحول در خلال مشکلات فکری ما از خودمان، همسرمان و ارتباطمان، توصیف کرده اند. آن ها، معتقدند که این چالش ها، زندگی مشترک را شکل می دهند.
دو چالش عمده ی زندگی مشترک ، عبارتند از:
1 ـ ایجاد اعتماد
2 ـ تعادل بین نیاز به وابستگی و نیاز به استقلال.
ایجاد اعتماد:
اعتماد چیست؟ و در زندگی مشترک، چگونه به وجود می آید، و چگونه باقی می ماند؟ توماس مالون، می گوید: « اعتماد، یعنی شریک کردن خود واقعی با دیگری، با علم به این که مورد تمسخر و استهزا و مورد تجاوز و تعدی قرار نخواهیم گرفت؛ بلکه حمایت خواهیم شد.»
با تأمل بر این تعریف، برخی از اجزای صمیمیت که توسط اریک اریکسون شرح داده شده است، پدیدار می شود. او صمیمیت را، این گونه تعریف می کند:
« توانایی متعهد کردن خود به وابستگی عینی و زندگی مشترک و رشد توانمندی اخلاقی برای تحمل این تعهد، حتی اگر نیاز به از خود گذشتگی یا بد نامی و به خطر افتادن باشد، (اریکسون، به نقل از براهنی، 1963).
عنصر دیگری که در رشد اعتماد دخیل است، احساس منحصر به فرد بودن و به ویژه بودن ارتباط است. همسرانی که گزارش می دهند، با هم صمیمی هستند، به نظر می رسد که پیوند و تعهد ویژه ای نسبت به هم دارند. چیزی همانند تعهد یک انجمن سری که مانع ورود دیگران به کانون گروه می شود. اعتماد، نمی تواند دوام آورد؛ مگر این که احساس امنیت کنیم از این که همسرمان به ما خیانت نخواهد کرد، و اعتماد ما را نقض نخواهد کرد. احساس ایمنی ، با افزایش رازهایی که هر دو نفر در آن سهیم هستند ، افزایش پیدا می کند . احساس این که می توان به همسر خود اعتماد کرد ، با وجود این که او رازهای مرا می داند و اعتماد به این که در گرماگرم مشاجره آن ها را به روی خود نخواهد آورد ، عنصر کلیدی است که زندگی دو نفر را به یکدیگر متصل می کند و پیوندی واقعی ایجاد می کند .
منبع دیگر اعتماد افزایش درک و فهم همسران از یکدیگر است . فیلدز می گوید که همسرانی که با ازدواج طولانی مدت و رضایت مند ، می توانند شخصیت ، علایق ، احساسات و نیازهای اجتماعی همسر خود را وصف کنند و همسران آن ها نیز می توانند به همان صورت همسر خود را به لحاظ ظاهر ، احساسات ، توانمندی ها و ضعف ها وصف کنند .
این همسران می گویند ، آن ها به دلیل وقت زیادی که با هم صرف کرده اند ، به دلیل صحبت کردن با یکدیگر و شنیدن حساسیت های هم و تبادل اطلاعات روزمره درباره ی آن چه که اتفاق افتاده است ، آن چه که فرزندشان گفته یا آن چه که همکاری گفته است ، ارتباط بهتر و اعتماد بیشتری به یکدیگر دارند. برعکس ، در ازدواج های ناموفق که همسران صمیمیت اندکی را گزارش می داده اند ، کمتر درباره ی حوادث روزمره با هم سهیم می شوند ، چرا که علایق مشترک کمتری درباره ی زندگی روزانه یکدیگر دارند . ( کیتسون و هولمز به نقل از صادقی ، 1384 ).
تعادل بین نیاز به وابستگی و نیاز به استقلال
ما بر این باوریم که برای تداوم ارتباط صمیمانه همسران باید بیاموزند که چگونه با چالش تعادل بین نیاز به نزدیک بودن ، حمایت و پذیرش هیجانی در برابر نیاز به دور بودن ، استقلال و خود مختاری روبه رو شوند و آن را حل کنند .
بسیاری از درمان گران معتقدند که ما تعادل بین نیاز به نزدیک بودن و نیاز به دور بودن را با چرخه ای منظم از حرکت به سوی نزدیک شدن و سپس دور شدن و دوباره نزدیک شدن برقرار می کنیم . به گفته دیم و لگن (1993 ) ، این رقص دور شدن ونزدیک شدن، چرخه ای سه مرحله ای را تشکیل می دهد . این سه مرحله، عبارتند از:
الف ـ مرحله ی بسط: زمانی که به همبستگی و حمایت از یکدیگر دست می بازیم . در این مرحله، لحظه لحظه ی با هم بودن، برای همسران لذت بخش است . ب ـ مرحله ی قبض: زمانی که در خود هستیم و از همسر خود دوری می کنیم . ج ـ مرحله ی عزم: زمانی که تلاش می کنیم، از سرخوردگی و نا امیدی قبلی خود نسبت به همسران عبور کنیم، و به یک حس عمیق و درون گر دست یابیم، و احساسات نا امیدانه ی خود را آرام کنیم، تا بتوانیم مجدداًّ به آن ها بپردازیم. ( میرمحمد صادقی ـ 1384).
مرحله ی بسط:
در این مرحله، همسران، بسیاری از انتظارات، امیدها و نقاط کور همسرشان را بیان می کنند. در این دوره، احساسی از انبساط خاطر، امید و تعهد وجود دارد. احساس این که، در حال ایجاد دورنمایی واحد هستند، یا برای هدفی مشترک تلاش می کنند؛ زندگی را در کنار هم و با هم می سازند؛ اهداف مشترکی دارند، و از بودن با هم لذت می برند، و از رؤیاهای یکدیگر حمایت می کنند.
لحظه لحظه ی با هم بودن، برای آن ها لذت بخش و مطبوع است. در این زمان است که
داستان های پنهانی زندگی خود را ، با همسرمان شریک می شویم، و ترس ها و ضعف های خود را به او می گوییم، و متقابلاً از او می شنویم. این مرحله به پیش می رود، تا جایی که همسران، (اغلب یکی پیش از دیگری)، به این بصیرت می رسند که آن ها به دنیا نگاه یکسانی ندارند، و از دنیا، امر واحدی را نمی طلبند.
مرحله ی قبض:
همچنان که زندگی مشترک به پیش می رود، تفاوت همسران، هر چه بیشتر آشکار تر می شود. این تفاوت ها، دامنه ی وسیعی را در بر می گیرد. تفاوت در زمان خواب و بیداری گرفته، تا نحوه ی رویارویی با پول و اهمیتی که هر کدام به اشیاء خانه می دهند. تفاوت در میزان اجتماعی بودن، و تفاوت ها در زمینه ی اهمیت دادن به خویشاوندان، کار و موقعیت اجتماعی و پیشرفت شغلی.
زمانی که زوجین با یکدیگر به توافق نمی رسند، و به نظر غیر قابل انعطاف می آیند، بحث و جدل بالا می گیرد، و نسبت به هم خشمگین می شوند، و در نهایت، احساس می کنند که در ازدواج فریب
خورده اند، و در لاک دفاعی فرو می روند. هر گاه که یکی از آن ها بخواهد راه خود را برود، دیگری سعی می کند که او را به مسیری که نزدیک به مسیر خودش است، باز گرداند، و او به این که همسرش زندگی او را کنترل می کند، واکنش نشان خواهد داد و در موقعیت خود، مستحکم تر خواهد شد.
این چرخه های واکنش منفی، جایگزین چرخه های مثبت قبلی خواهد شد. تحقیق، نشان می دهد که همسران، در مرحله ی قبض، تعبیر و تفسیرهای خود از رفتارهای یکدیگر را، از مثبت به منفی تغییر
می دهند.
مرحله ی عزم:
مرحله ی بسط، امید را افزایش می دهد، و مرحله ی قبض، برج و باروهای دفاعی را افزون می کند. اما مرحله ی عزم، بر کار و فعالیت متمرکز است. ما در این مرحله، ارتباطمان را با توافق هایی می سنجیم که برای رسیدن به آن ها، تلاش کرده ایم.
در این مرحله می آموزیم، چگونه از دور به احساسات متعارض خود نگاه کنیم، و چگونه این
احساسات را تحلیل کنیم، در حالی که می خواهیم به سوی همسرمان برویم، و هنوز از او رنجیده خاطریم. در این مرحله، می آموزیم که راه های بی شماری برای تعبیر و تفسیر رفتارهای همسرمان وجود دارد.
توانایی « دور ایستادن » و « از دور تماشا کردن »، و تحلیل افکار و احساسات، فرآیند مصالحه و مذاکره را، تسهیل می کند. در این مرحله، ما در دیدن تفاوت های خودمان و همسرمان، توانمند تر می شویم، بدون این که به قسمت تصمیم گیری درست و غلط برویم، که آیا نگاه من درست است، یا نگاه همسرم؟ این مرحله، به خونسرد بودن و آرام بودن نیاز دارد، و به تفکر عملیاتی برای کنترل و تدبیر بین خواسته ها و نیازها. در این مرحله، یک پارادوکس یا تناقض نما وجود دارد؛ هر چه بیشتر بفهمیم که همسر ما فردی متفاوت از ماست، به او احساس صمیمانه تری پیدا می کنیم، و او را بیشتر درک می کنیم. (میرمحمد صادقی ـ 1384).
خانواده ی نابسامان:
خانواده ی نابسامان ، خانواده ای است که به دلایل گوناگون ، از تعادل خارج شده باشد. خانواده ی ایده آل، به هیچ وجه وجود ندارد؛ ولی خانواده ی واقعی، همیشه وجود دارد. خانواده ی آرمانی،
در واقعیت، درصد ناچیزی از خانواده ها را تشکیل می دهد. تعارض و تضادهای درون خانواده، در بسیاری از موارد، خانواده را عاملی برای تثبیت و تحویل جوانانی با مشکلات فردی و اجتماعی تبدیل می کند.
خانواده ی نابسامان ، بر اساس ضوابط معقول و مشروع تشکیل نشده است. نظمی مبتنی بر
حقوق هموندهایش ندارد؛ تعاملی مبتنی بر صمیمیت و اخلاص ندارد؛ روابطی اندیشیده و هدفدار، در آن مشاهده نمی شود؛ اعتدال و توازن در آن حاکم نیست؛ روشی منطقی و عقلایی در مدیریت آن، به کار نمی رود.
برعکس، خانواده ی متعادل، مطلوب ترین و مناسب ترین نوع خانواده است. خانواده ای است که بر اساس ضوابط معقول و مشروع تشکیل گردیده؛ نظمی مبتنی بر حقوق، و تعاملی بر اساس صمیمیت و اخلاص، و روابطی اندیشیده و هدفدار، در آن برقرار است، و اندازه و توازن و اعتدال، در آن حاکم است، و روشی عاقلانه و انسانی در اداره ی آن، به کار می رود.
علل خانواده ی نابسامان:
1ـ علل فردی:
علل فردی خانواده را، می توان در ابعاد کمبود در مهرورزی، افراط در مهرورزی، طردها و تبعیض ها، و بالاخره، سردی روابط بین ـ فردی در خانواده، جستجو کرد. موازین غیر اخلاقی بین فردی و بی بند و باری های فردی، درگیری های فردی، و بالاخره تربیت نادرست، از علل فردی خانواده ی نابسامان، محسوب می شود. (ساعی، 1382).
2 ـ علل خانوادگی:
از علل خانوادگی، می توان از سردی در روابط بین هموندهای خانواده، صحبت کرد. از دیگر سو، اختلافات زناشویی و درگیری ها در سطح خانواده، مطرح است.
خانواده های بی ثبات و خانواده های با انضباط، چند گونه خانواده های نابسامان می شوند. اتخاذ روش های نادرست تربیتی در خانواده و شخصیت اعضای خانواده، در سطح علل خانوادگی است. (قائمی،1363).
3 ـ علل اجتماعی:
در سطح علل اجتماعی خانواده ی نابسامان ، می توان از محیط و منطقه ی زندگی ، سخن گفت. مسکن نا مناسب و محل استقرار آن ، مهاجرت ها و پدیده ی حاشیه نشینی ، از علل اجتماعی
است. فقدان نیازهای زیستی ، مانند شغل و امنیت اجتماعی نیز ، در سطح علل اجتماعی می باشد. محدودیت اجتماعی از تفریحات جمعی و سالم، و افت سطح اجتماعی خانواده و محرومیت خانواده از فضای سالم اجتماعی، جامعه پذیری منفی و آسیب زا بودن جامعه، در سطح علل اجتماعی، قابل توجه اند.
4 ـ علل فرهنگی:
بستر فرهنگی خانواده، به نظام ارزشی و اخلاقی و دینی جامعه بر می گردد، و حائز اهمیت خاصی است. موازین غیر اخلاقی و بی بند و باری ها، نا به هنجاری های خانواده، و عدم اعتقادات عمیق دینی و پای بندی به اصول دینی، در رفتار هموندهای خانواده، کاملاً مشهود است. فرهنگ پذیری منفی، ترس از برچسب زدن اجتماعی و ساخت فرهنگی خانواده، در نابسامانی خانواده، حائز اهمیت است. از بعد دیگر، منش و اندیشه ی هموندهای خانواده، به بستر فرهنگی جامعه برمی گردد.
5 ـ علل اقتصادی:
از علل اقتصادی خانواده ی نابسامان، فقر و نابرابری های اجتماعی و تضاد و شکاف طبقاتی در سطح درآمدهای خانواده می باشد. ایجاد محرومیت اقتصادی، و در نهایت نارضامندی هموندهای خانواده، ممکن است هموندهای خانواده را، به حرکت و جنبش های اجتماعی هدایت کند.
عوارض خانواده ی نابسامان:
1 ـ عوارض فردی:
تزلزل عاطفی، با به هم خوردن اقلیم عاطفی هموندهای خانواده، رشد و تکوین شخصیت هموندها را، به هم می زند. کمبود در مهرورزی و نیز افراط در مهرورزی، طردها، تبعیض ها، سردی در خانواده، به هم خوردن امنیت عاطفی را به همراه دارد، که سرانجام، به بی ثباتی خانواده می انجامد. عدم اشباع عاطفی، باعث به هم خوردن سازگاری هموندهای خانواده می شود.
طرد، تحقیر ، مقایسه ی غیر عادلانه با کودکان دیگر در خانواده، تبعیض و ایجاد درگیری ، سردی در روابط بین فردی ، عدم تعادل در رفتار و روابط والدین، از عوارض فردی خانواده ی نابسامان محسوب می گردد.
2 ـ عوارض خانوادگی:
موازین غیر اخلاقی و بی بند و باری ها ، اختلافات زناشویی و درگیری ها ، تربیت نادرست یا سوء تربیت را عارض می شود.
در خانواده های سرد ، نقش های اجتماعی، درست آموخته نمی شوند. همانندی عمیق با گروه خانواده نیز، سبب توسعه ی شخصیت ناسالم می شود ، چون شخص ممکن است کورکورانه دستورات و تلقینات محیط را گردن نهد. این همانندی افراطی، توسعه ی اعتماد به نفس و اعتماد در مقابل مسائل فردی را، به تعویق می اندازد، و پیشرفت سالم اجتماع را نیز، تأمین نمی کند
جهت دریافت فایل بررسی رابطه بین عوامل مختلف(شغلی ، نوع ازدواج ، تعداد فرزندان )با سازگاری زناشویی دانشجویان متأهل لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 4,900 تومان
برچسب ها : سازگاری زناشویی دانشجویان , سازگاری زناشویی , دانشجویان متأهل , نوع ازدواج , بررسی رابطه بین عوامل مختلف(شغلی ، نوع ازدواج ، تعداد فرزندان )با سازگاری زناشویی دانشجویان متأهل , علوم اجتماعی , تعداد فرزندان , دانلود بررسی رابطه بین عوامل مختلف(شغلی ، نوع ازدواج ، تعداد فرزندان )با سازگاری زناشویی دانشجویان متأهل , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود ت
لذت درآمدزایی ساعتی ۳۵٫۰۰۰ تومان در منزل
فقط با ۵ ساعت کار در روز درآمد روزانه ۱۷۵٫۰۰۰ تومانی